در این داستان پسر حکیم نماد یک ملت، قوم یا جامعه است که سه مرحله از دیدگاه امام برای رسیدن به ترازو یا عدالت دارد: «دوران گرگ صفتی(نه نیت انجام خیر داریم و نه عمل می کنیم) ،دوران گوسفند صفتی (نیت انجام عمل خیر را دارین اما عملی صورت نمی گیرد) ، و دوران ترازو (که نیت با عمل یکی شده و دست به عدالت می زنند).
شرایط آن زمان را نیز می توان به ابن داستان تشبیه کرد و نکته ای که حائز اهمیت است اینکه بالاترین نعمت و ثروت آدمی با توجه به داستان اما «ایمان» است و در مرتبه بعدی «عافیت» و در مرتبه بعد «قناعت».
یکی از ویژگیهای دوران امامت امام هادی حرکت ها و اعتراض هایی بود که توسط علویان صورت گرفت اما بدلیل اینکه شرایط جامعه گرگ صفتی بود حاصلی نداشت.
در حدیثی از امام هادی(ع) آمده است که: ((هرگاه زمانی باشد که عدل غلبه کرد بر جور ، پس حرام است که گمان بد بری به احدی مگر آنکه علم پیدا کنی به بدی او. و هرگاه زمانی باشد که جور غلبه کند بر عدل، پس نیست برای احدی که گمان خوبی برد به احدی تا آنکه ببیند آن را از او.)) {یعنی با احتساب شرایط محیط باید نسبت به اعمال قضاوت کرد}
ممکن است در چند سال قبل آمریکا را کانون نظم در نظر میگرفتیم ولی بنابر این حدیث غرب ، مکان غلبه جور بر عدل است و نتیجه اش را حال مشاهده می کنیم و معکوسش را در ایران می بینیم که منشاء عدل است .پس با این تفاسیر اگر خوبی از تمدن غرب صورت می پذیرد (نظام گرگ صفتی) باید گمان بد ببریم مگر انکه خلافش اثبات شود بالعکس در ایران (لطفا از دید بالا و کلی به این مسئله بنگرید).
و زمانی جاعه مهدوی صورت می گیرد که جامع در شرایط تراز(عدل) قرار بگیرید و کسی قادر به اجرای عدالت مطلق نیست مگر امام زمان(عج). در قبل از انقلاب اسلامی ایران جوامع در شرایط گرگ صفتی بودند ولی با وقوع انقلاب اسلامی ، جامعه مان یک گام به سمت عدل حرکت کرد و وارد مرحله گوسفند صفتی شد(یه اصطلاحه خواهشا گمان بد نبرید!!!) یعنی نیت به کسب عدالت طلبی وجود دارد ولی بصورت کامل محقق نمیآبد بنا بر شرایطی... خوب شاید بگویید در جوامع مختلف به خیلی از گزاره های عدل را می بینیم ولی چون این اعمال ریشه در ایمان ندارد این عمل فاقد ارزش است « والذین آمنوا وعملوا الصالحات أولئک أصحاب الجنة هم فیها خالدون» حال در چنین شرایطی در جامعه مان در نگاه عموم مردم مطالبه عدالت می کنند و به جرات میتوان گفت در زمان هیچ پیامبر و امامی ، آحاد یک جامعه به این صورت خواستار عدل نبوده اند. و این کفران نعمت است که جریانی به اصطلاح روشنفکر بیایند و به این ملت و حاکمان و عقایدشان بی حرمتی کنند...
در حال حاضر ملت ایمان دارند اما به اصطلاح رایج حال انجام عمل را ندارند. ((روزی شاگرد ابن سینا از او درخواست کرد که دعوی پیغمبری کند ابن سینا چندبار به او تکرار کرد که این حرف را نزن ولی فایده ای نداشت در یک روز هنگام نماز صبح ابن سینا به شاگردش گفت برخیز و دو سطل اب بیاور تا وضو سازیم اما شاگرد هزار دلیل آورد که چون مثلا سرد است میتوان نماز نخواند در همین حال صدای موذن برخواست ، ابن سینا به شاگردش گفت:کسی می تواند پیامبری کندو پیامبر باشد کهافرادی که ندیدنش به عشق پیامش حاضرند در این سرما بر بالای مناره اذان بگویند نه که کسی که ما را دیده و درک کرده ولی حاضر نیست دوسطل آب بیاورد تا وضو سازیم!!!.))
در قبل انقلاب مردم متدین بودند ولی حاکمان دین دار نبودند ولی پس از وقوع انقلاب حکومت اسلامی و متدین شد نه جامعه زیرا جامعه از قبل نیز متدین بوده اند و می شود گفت که این هم ارزی برای اولین بار در طول تاریخ بشر رخ داده است.و کفران این نعمت حاصلی جزء حضور استکبار در جامعه نیست کما اینکه در گذشته ای نه چندان دور مستشاران غربی برای حضور در ایران حق توحش دریافت می کردند(مَثَل کسی است که از مازندران به بندرعباس میرود و بخاطر بدی آب و هوا حق بدی آب و هوا بگیرد) بلی حق توهش میگرفتند از حاکمان وقت زیرا باور داشتند در میان وحشی ها حضور دارند و این جامعه مدنی ست که غرب برای ما خواستار ایت نه جامعه عدالت طلب مهدوی.
( در پرانتز اشاره کنم که امام زمان هرگز نخواهد آمد مگر اینکه ما بسوی او برویم چرا اگر قرار است که او بیاید چرا برای ما باید چرا برای غرب و شرق نیاید مگر خونمان رنگین تر است؟!!! هروقت توانستیم که بهمراه نیت به سمت عدالت گام برداریم یک گام به حضور آن حضرت نزدیکتر میشوی «یک گام بسویش بردار تا بسویت بشتابد»)
والسلام.
کلمات کلیدی :