رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقده من لسانی یفقهوا قولی
همانطور که قرار گذاشته بودیم سعی می کنیم مطالب بصورت مناظره ای و گفتمان باشد تا مفاهیم واضح تر و صریح تر بیان شود.
در ابتدای کار میخواهیم به سراغ اولین شخص بریم ، میخواهیم از ابتدا شروع میکنیم از "آ" ، حضرت آدم. به شخصه علاقه زیادی به زندگی این حضرت دارم و امیدوارم شما هم بعد خوندن این مطالب مشتاق و علاقمند شوید.
در مورد حضرت آدم سوالات و شبهات زیادی وجود داره که بنده حقیر از جواب خیل کثیر این سوالات عاجزم که با اینحال خدمت شما بیان میکنم شاید شما بدانید که یقینا آگاهید.
همه مان می دانیم که حضرت آدم در جایی شبیه بهشت زندگی می کردند " وَقُلْنَا یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّةَ
و گفتیم: «ای آدم! تو با همسرت در بهشت سکونت کن" ، و سپس بخاطر عملی (خوردن میوه ممنوعه ) از بهشت رانده شدند. که بعضا شنیده میشود که میگویند ابتدای امر حضرت حوا (همسر حضرت آدم) توسط ابلیس فریب خورد و سپس توسط او آدم مرتکب گناه شد ، که باید عرض کنم همانطور که میدانید و از آیات آمده است این گفتار صحت ندارد و یکی از اهداف ساخت این تصور پایین آوردن مقام زن در اسلام است ، زیرا در قرآن که سند ما در این گفتار است بطور صریح بیان شده :
"فَوَسْوَسَ إِلَیهِ الشَّیطَانُ قَالَ یا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْکٍ لَا یبْلَى ؛ ولی شیطان او را وسوسه کرد و گفت: «ای آدم! آیا میخواهی تو را به درخت زندگی جاوید، و ملکی بیزوال راهنمایی کنم؟!» فَأَکَلَا مِنْهَا ؛ سرانجام هر دو از آن خوردند،«طه/120و121»"
شاید شنیده باشید که میگویند در فلان نقطه از زمین دانشمندان جسد انسان عظیم الجثه ای را کشف کردند ( لینک خبر) به حدود یک میلیون سال قبل می رسد و اینکه آیا این تاریخ های درست است یا نه ، جای بحثی ست کارشناسانه که فعلا کنار میگذاریم ، مهم اینست که مگر حضرت آدم چند سال قبل میزیسته؟؟؟
از عمر حضرت عیسی تا به امروز 2012 سال میلادی میگذرد و میگویند از طوفان نوح تا تولد حضرت عیسی 1500 سال فاصله است و از آنجا که نوح در سن 950 سالگی ، از طوفان در امان مانده و از طرفی بین حضرت نوح و حضرت آدم 1500 سال بوده ، میتوان محاسبه کرد که حدودا حضرت آدم نهایتا 9000 هزار سال پیش میزیسته ، پس با این حساب این انسانهای کشف شده چه کسانی هستند؟؟؟
باید عرض کنم که طبق این آیه " وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یفْسِدُ فِیهَا وَیسْفِکُ الدِّمَاءَ ؛ (به خاطر بیاور) هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روی زمین، جانشینی قرار خواهم داد.» فرشتگان گفتند: «پروردگارا! »آیا کسی را در آن قرار میدهی که فساد و خونریزی کند؟!
این آیه نشان می دهد که قبل حضرت آدم انسانهایی نیز بر روی کره زمین سکونت داشتند که فساد و خونریزی کردند پس می توان نتیجه گرفت که " هر انسانی نمی تواند فرزند آدم باشد ولی هر آدمی از جنس انسان است". حال سوالی که مطرح می شود اینست که آیا این انسانها هم در میان خود پیامبرانی داشته اند؟؟(متاسفانه از جوابش عاجزم)
" إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِیهَا نَذِیرٌ«فاطر-24» هر امتی در گذشته انذارکنندهای داشته است!
· نکته ای که اینجا جا دارد عرض کنم بحث سجده نکردن ابلیس بر آدم است ، پیروان ابلیس بر این باورند که سجده نکردن بر آدم به عنوان غیر خدا عملی شایسته از جانب ابلیس بوده در مقابل خطای خدا و ملائکه زیرا خدا فرمان سجده بر غیر خود را داد و ملائک بر غیرخدا سجده کردند در حالیکه ابلیس بر غیر خدا سجده نکرد.! در جواب این سوال باید گفت که خدا وقتی آدم را از گل خلق کرد از روح خویش در او دمید و فرمان داد به او سجده کنید:
فَإِذَا سَوَّیتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ ؛ هنگامی که کار آن را به پایان رساندم، و در او از روح خود دمیدم، همگی برای او سجده کنید!» "حجرات-29"
آیه بطور صراحتا اعلام میدارد که پس از دمیده شدن روح خدا بر آدم ، همگی (ملائک و اجنه و...) سجده کنید یعنی اینکه به نوعی به خدا سجده کردن زیرا خدا ذره ای از خویش را در بدن آدم قرار داد و آدم تجلی گر حضرت باریتعالی بوده است و اینکه سجده نکردن ابلیس نه نشان از معرفت او بلکه نشان از کبر و غرور او اوست و جا دارد در مورد نافرمانی ابلیس عارض شوم که خدا در قرآن می فرماید : "وکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ«34» و از کافران بود. دقت کنید که از کلمه کان استفاده شده ، که فعل گذشته است به معنی "بود" یعنی ابلیس در گذشته هم از کافران بوده ولی موجب اخراج از درگاه حضرت نگشت. پس از این قضایا خدا به آدم فرمود از نعمتهای بهشتی استفاده کند مگر آن درخت ممنوعه !!
· وَقُلْنَا یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَکُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَیثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ الظَّالِمِینَ ؛ و گفتیم: «ای آدم! تو با همسرت در بهشت سکونت کن؛ و از (نعمتهای) آن، از هر جا میخواهید، گوارا بخورید؛ (اما) نزدیک این درخت نشوید؛ که از ستمگران خواهید شد."«بقره-35» ، که گروهی از مقلدان ابلیس و حامیان او بر این عقیده اند که ، منظور از آن درخت ، درخت معرفت و علم و آگاهی بوده است که حضرت آدم با خوردن میوه آن درخت ممنوعه می توانسته به مقام خدایی برسد برای همین خدا او را از رسیدن به درخت منع میکرد که به نظر بنده حقیر این مورد هم ، دست اویز تحریف- گران گشته ، زیرا ما در هیچ روایاتی از بعد غیر مادی درخت سخن نگفته و مسئله درخت مسئله کوچکی نیست ، در غرب از این درخت استعارات فراوانی در فلسفه و هنر و ... گرفته شده.
حال سیری در ادیان مختلف و نظرات بزرگان اسلام میکنیم:
یهودیت
در الهیات یهودی، فقط خدا میتواند هر آنچه که میخواهد اراده کند، چرا که خدا خیر مطلق است و به همین جهت فقط خیر را میتواند اراده کند؛ و حق آزادی مطلق دارد. تفسیر عالمان الهیات یهودی این است که نخستین زوج انسانی، با خوردن میوه ممنوع، چنان عمل کردند که گویی خیر مطلق بودند. در الهیات یهودی، درخت معرفت خیر و شرّ نمایانگر قوه تجلی یا قوه?مربوط به اصل عالم است که مجسّم کنندهاست. در تورات آمده است که: درخت معرفت نیک و بد در وسط باغ عدن جای داشتهاست.(پیدایش 2:9) و خداوند آدم و همسرش را از خوردن از این درخت منع نمود.ماری حوا را وسوسه نمود که از میوه درخت معرفت بخوردحوا همسرش آدم را نیز به خوردن از آن میوه ترغیب نمود، و آنها از برهنگی خود آگاه شدند. از آن پس آدم و حوا از باغ عدن رانده شدندو از آن پس مجبور بودند خود دست به ساختن، تولید، ابداع و اختراع بزنند و از کشاورزی و دامپروری وسایل مورد حاجت خود را فراهم آورند.
مسیحیت
در خداشناسی مسیحی، درخت معرفت نیک از بد به مفهوم توارث گناه پیوند خورده است؛ باور دینشناسان مسیحی این است که بشر بار نخستین گناه آدم و حوا را به دوش میکشد و هیچ انسانی نمیتواند بیگناه باشد. البته گروهی از مسیحیان نیز اعتقاد دارند که بشر امروز همان قدر بین گناه و رستگاری حق انتخاب دارد که آدم و حوا انتخاب داشتهاند.
اسلام
روایت قرآن از داستان درخت ممنوعه تفاوتهایی با روایت تورات دارد؛ بر اساس قرآن، خدا آدم و حوا را هر دو از خوردن از این میوه منع نمود؛ قرآن هنگامی که به وسوسه شیطان و خوردن آدم و حوا از میوه ممنوع میپردازد؛ ضمیر را به صورت تثنیه میآورد و در نتیجه مرد و زن را در مورد این گناه مسؤولیت مساوی فرض کردهاست. قرآن، برخلاف کتاب مقدس که در آن آدم و حوا نه به خاطر نفس عریانی بلکه به خاطر شرم، سرزنش میکرد؛ آن دو را به خاطر فریب شیطان را خوردن سرزنش میکند؛ و هدف شیطان را گشودن عریانی آن دو میداند.
درباره ی چیستی " شجره ی منهیّه " حرف ها زده اند . شریعتی در « جهان بینی و ایدئولوژی » ، مطهری در « انسان و ایمان » ، امام راحل در کتاب « سرالصلوة » .
دکتر شریعتی می گوید : میوه ی ممنوعه همان آگاهی است و اگر آدم به آن درخت نزدیک نمی شد خلیفه ی خدا نبود . ما نیز به میزانی که به آن درخت نزدیک شویم استعداد عصیان می یابیم و از درون عصیان ، آگاهی بوجود می آید .
برداشت شریعتی تا حد زیادی برگرفته از آموزه های تورات عهدعتیق است ، و ظاهرا آقای مکارم در همان زمان این نکته را به ایشان متذکر می شوند . اما شریعتی می گوید : اگر ما تفسیر صافی را نگاه کنیم درباره ی درخت ممنوعه می نویسد : العلم ، النور ، المحبه ، الولایه . انسان به میزانی که به آگاهی برسد محیط بهشتی برایش زمینی می شود یعنی انسان از جنت هبوط نمی کند بلکه جنت از چشم انسان هبوط می کند . (جهان بینی و ایدئولوژی/صفحه 272 تا 274 )
شهید مطهری می گوید : سنت به ما آموخته است شجره ی ممنوعه همان طمع ، حرص و یا چیزی از این دست بوده و شیطان وسوسه گر همواره بر ضد عقل و مطابق هوای نفس حیوانی وسوسه می کند ... آری ، برای ما که چنین آموخته ایم آنچه در « سفرتکوین » می بینیم سخت شگفت آور است .
پس با این وجود شهید مطهری ،هم سخن دکترشریعتی و هم فصل « سفرتکوین » کتاب مقدس را بی اساس می داند وبنظر ایشان میوه ی ممنوعه همان حرص،طمع و خلاصه چیز بدی است . (انسان وایمان/صفحه 20 و 21)
امام خمینی می گوید : حضرت آدم در حال جذبه و در بهشت لقاء بود . و بر این اساس توجهی به شجره ی طبیعت نمی کرد . از یک سو خداوند اراده نمود تا رحمتش را در عالم دنیا بگستراند و از سویی دیگر اگر آدم در این حال باقی بود از سبیل سیر کمال که در قوس صعودی نقش می بندد خارج و از آدمیت ساقط می شد . پس خداوند نفس اماره را از درون و شیطان را از بیرون بر او مسلط کرد تا آدم را از محو به صحو بکشانند و از بهشت لقا و جذبه ی الهی خارج نمایند . اینطور بود که آدم به شجره ی ممنوعه که مبدا بسط کمالات و منشا گشایش ابواب فیوضات است نزدیک شد . (سرالصلوة /صفحه46 و 47)
از سخن امام راحل چند نکته استنباط می شود : 1) میوه ی ممنوعه بهانه ای بود برای هبوط آدم از مرحله ی قرب قبل از تنزل و حالت جذبه ی الهیه که دو نتیجه در پی داشت : وسعت یافتن دامنه ی رحمت پروردگار در نشئه ی دنیا و ابقای آدمیت آدم . 2) خداوند در اصل می خواست با منع کردن آدم از نزدیکی به آن درخت وی را به تناول از آن ترغیب نماید . چنانکه در حدیث آمده : الانسان حریص بما مُنع ، یعنی انسان به چیزی که از آن منع شود حریص است . 3) آدم در ازای از دست دادن جذبه ی الهی به تعلیم اسماء و صفات توفیق یافت که برایش بسیار با ارزش بود .
شریعتی می گوید میوه ی ممنوعه چیز خوبی است اما سخن وی التقاطی است از تورات عهدعتیق . شهید مطهری میوه ی ممنوعه را تعبیر می کند به حرص ، طمع یا چیز بدی که خداوند استعمال آن را برای انسان حرام کرده . و حضرت امام این میوه را مبدا بسط کمالات و منشا گشایش ابواب فیض می داند . بنظر من کلام امام خمینی هم عقلی است و هم قرآنی . هم جامع است هم مانع . و بر این اساس من نظریه ی ایشان را می پسندم و می پذیرم.
برچسب: حضرت آدم ، حضرت ، درخت ممنوعه ، عصمت حضرت آدم ، امام رضا ، شریعتی ، مطهری ، خمینی ،قرآن
کلمات کلیدی :